یکشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳
۱۱:۳۲
۲۱
طبقه بندی:
صنفی
در حال حاضر فضای کارآفرینی تکنولوژی در ایران را چگونه ارزیابی میکنید. تا چه حد الان فرصت رشد برای کسانی که تازه وارد این عرصه شدهاند، وجود دارد؟
30سال پیش من یک start up در حوزه IT را به کمک 5 نفر دیگر از دوستان جوانم راهاندازی کردم یعنی شرکت نرمافزاری «ایران رایانه». آرزوی من این است مشکلاتی را که من آن روزها داشتم، جوان امروزی نداشته باشد. البته متاسفانه برخی مشکلات که آن زمان ما با آن روبهرو بودیم همچنان برای یک جوانی که میخواهد تازه وارد این عرصه شود، پابرجا است.
این مشکلات غیرقابل حل چیست؟
بحث عدم توجه به کپی رایت که کمر ما را شکست. این مشکل هنوز هم ادامه دارد و بسیاری از فعالان تازهوارد را بامشکل مواجه کرده است. ما در کشورمان یک اشتباهی که کردیم این بود که به جای اینکه پولی به مایکروسافت بدهیم، آمدیم قفل این نرمافزار را شکستیم و نرمافزار دوهزار دلاری را با 5 هزارتومان و گاهی بهصورت رایگان در اختیارکاربرانمان گذاشتیم اما این بدترین بدی بود که در حق خودمان کردیم؛ چراکه موضوعی به نام نرم افزار را بی ارزش کردیم. وقتی تولیدات نرمافزاری یک شرکت بزرگ را بیارزش میکنید، در نتیجه در داخل کشور کسی هم برای تولیدات داخلی شرکتهای نرمافزاری شما ارزشی قائل نمیشود.
30 سال قبل برای راهاندازی یک کسب وکار نوپا با چه مشکلاتی روبهرو بودید؟
سال 63 زمان دانشجویی ما و وقتی در فکر راهاندازی یک شرکت یا به قول امروزیها startup بودیم ایران درگیر جنگ بود. موشک بود که از این سو به آن سوی شهر پرتاب میشد. از نظر اقتصادی، فضای جامعه و... با مشکلات بسیار جدی روبهرو بود. اصلا نمیشود فضای امروز را با فضای آن روزها مقایسه کرد. الان شما تصمیم بگیرید یک شرکت راه بیندازید خیلی شیک میروید با چند نفر مشورت میکنید و شرکتتان را راه میاندازید.
واقعا الان راه انداختن یک شرکت در ایران به این راحتی است؟ اگر آن زمان جنگ بود الان هم مشکلات اقتصادی و تحریم هست.
مشکلاتی که ما آن زمان داشتیم بسیار سختتر بود و اصلا قابل مقایسه با مشکلات الان نیست. من هرچه از شرایط بد آن زمان بگویم به خاطر اینکه شما آن زمان حضور نداشتید، نمیتوانید تصوری داشته باشید و شبیه به یک اتفاق تاریخی است که فقط در کتابها خواندهاید.
اگر الان شرایط خوب است چرا بسیاری حاضر به سرمایهگذاری یا راهاندازی کسب وکار نیستند؟
چه مشکلاتی الان هست؟
مشکلاتی مثل نبود سرمایهگذار در بخشهای صنعتی کشور از جمله صنعت IT، باور نداشتن IT بهعنوان عامل توسعه، روندها و مقررات اداری طولانی و پیچیده. با این شرایط چطور میتوانیم کارآفرینی کنیم؟
وقتی میگوییم فضای کارآفرینی، باید ببینیم که آیا مشکل ما این است که کارآفرین جدید تولید کنیم، یا امروز که بنده اینجا نشستم و رئیس این سازمان هستم، مشکلم این است که این کارآفرینانی که 30 سال است زندگیشان را گذاشتند، در چه وضعیتی قرار دارند.
من و گروه دیگری مثل من در زمان جنگ کشور را ترک نکردیم و به خاطر عشق و علاقه در کشورمان ماندیم و در این 30 سال گذشته هم این کلمه کارآفرین را یدک کشیدیم.
الان یک جوان که میخواهد کارآفرینی انجام دهد میآید آدمی مانند من را که کارآفرین 30 سال گذشته بودهام را نگاه میکند و میبیند که من هنوز بعد از این 30 سال درگیر مشکل بیمه، مالیات و... هستم با اینکه شفاف هم کار میکنم. یک کارآفرین با این شرایط و دیدن من میتواند پیشبینی کند که 10 سال یا 30سال دیگر کجا ایستاده. ایجاد فضای کارآفرینی و رونق دادن به این بخش نیازمند ایجاد انگیزه است.
حداقل طی یک سال اخیر شاهد موج راهاندازی شرکتهای استارتآپی جدیدی هستیم. این اتفاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
متاسفانه الان فضا و هیجانی ایجاد شده که همه میخواهند استارتآپ راه بیندازند. جشنواره و هفتههای استارتآپی گوناگون برگزار میکنند. همه رفتند دنبال srartup اما وقتی صحبت از اینستاگرام، فیسبوک، زاکربرگ و... بهعنوان نمونه موفق استارتآپی میشود، این موضوع را فراموش میکنیم که این سرویسها یا این آدمهای موفق در چه فضایی رشد پیدا کردهاند؟ از سوی دیگر بخش کوچکی از شرکتهای IT ما وارد فرابورس شدهاند، نه بورس. این درحالی است که در آمریکا امروز شما شرکت بزنید چهارسال دیگر موفق میشوید IPO کنید و به یک شرکت جهانی تبدیل شوید. دسترسی نمونههای شرکتهای موفق استارتآپی به بازارهای جهانی چگونه است و دسترسی ما در چه شرایطی قرار دارد؟
شما رمز موفقیت شرکتهای استارتآپی ایرانی را ارتباط با بازارهای جهان میدانید؟
بله، من قبول ندارم که کارآفرینان ما در محدوده جغرافیایی مملکت به فروش محصولشان فکر کنند و بزرگ شوند. ما در 30 سال گذشته، از فرصتهای مشابه خود باکشورهای همسایه ایران مانند تشابه ریشههای زبانی فارسی با کشورهایی مثل تاجیکستان، افغانستان یا حتی عربی که سبک نوشتاری مشابه با فارسی دارد تا چه حد استفاده کردهایم؟ صحبت از صادرات نرمافزار میشود و کارهای اینچنینی، اما نباید خومان را گول بزنیم.
اما با همه این شرایط در کشور نمونههای موفق شرکتهای استارتآپی داریم.
نمیخواهم اسم ببرم، اما همیشه در این جور بحثها سه چهار مورد را مثال میزنیم که من قبول ندارم این نمونهها srartupهای موفق هستند. اینها اصلا srartup نیستند، اینها یک حوادثی است که در کنارش اگر کسی جزئیاتش را ببیند، متوجه میشود که یک سرمایهای آمده و فردی خارج از گروه، کاری کرده تا شرکتی موفق شده است.
من بهعنوان عضوی از سازمان نظام صنفی رایانهای تهران از نزدیک با مسائل و مشکلات شرکتها روبه رو هستم. یک روز تعرفه بالای گمرکی و یک روز افزایش مالیات و گاه شرایط کاری آنقدر سخت میشود که برخی شرکتها سه ماه حقوق برای پرداخت به کارمندانشان ندارند و... در این شرایط شما از من میپرسید فضای کارآفرینی IT در ایران مناسب است؟ من میگویم اگر این شرایط را نشان ندهیم و یک پردهای بکشیم روی تمام بلاهایی که در 30 سال گذشته سر کارآفرینانی مانند ما آمده، شاید بتوان گفت فضا مناسب است.
از چه راهی میتوان جلوی خروج نیروهای موفق و با استعداد از کشور را گرفت؟
اگر میخواهید کارآفرینی شکل بگیرد، باید شرکتهایی که در حال حاضر با مشکلات فراوان روبهرو هستند را حمایت کنید. اینکه مد شده همه میروند srart up میزنند، یعنی همه سرمایههای مملکت را روی کارآفرینی میبریم، درحالی که به این موضوع فکر نمیکنیم که وقتی شرکتی وارد بازار میشود مساله عرضه و تقاضا دارد، بازار و تحریک بازار میخواهد. کاری که باید انجام دهیم حمایت از شرکتهای موجود است. باید شرایطی فراهم کنیم که این شرکتهای بزرگ وارد بورس شوند. در آن سوی آب شرایط را خودشان برای فعالیت شرکتهای srart up فراهم میکنند و بعد هم از آنها حمایت میشود. اگر درصنعت IT آدم پولدار درست نشود، مانند همه دنیا، کارآفرینی درآن بیهوده است.
آنها سرمایههای زیاد صرف صنعت IT خود میکنند تا شرکت موفقی مانند مایکروسافت درست شود که درآمد میلیاردی دارد. اما حالا شما نگاه کنید به میزان سرمایه یک شرکت نرمافزاری ایرانی که بین 300 تا 400میلیون تومان است. درآمدی که با آن در تهران نمیشود یک خانه خرید.
بهعنوان رئیس سازمان نظام صنفی رایانهای تهران مشکل عمده شرکتی که از مرحله استارتآپی خارج شده و به سمت گسترده شدن زمینه فعالیتهایش میرود، چیست؟
اول به من بگویید شرکت استارتآپ چیست تا من هم بفهمم. ما الان شرکتی داریم که 15 سال است فکر میکند نوپا یا استارتآپ است. طول عمر شرکت نوپا در استانداردهای جهانی بین 3 تا 5 سال است. مدام اسم چند شرکت به اسم شرکت موفق نوپا را میشنویم ولی شرکتی که 11 سال است مشغول فعالیت است دیگر استارتآپ نوپا و موفق نیست. ما سال اول که ایران رایانه را راه انداختیم در سال دوم دخل و خرجمان را درمیآوردیم. هیچیک از اعضای شرکت هم ارثی از پدرش نگرفته بود. ما همه با هم شبانه روزی کار میکردیم. نوپا به چنین شرکتی میگویند.
چیزی که خیلی خطرناک است و من با آن مساله دارم این است که میآییم یک مسالهای را در بوق و کرنا میکنیم و دیگران را تشویق میکنیم بروید شرکت نوپا بزنید، دو سال بعد هم یک شرکت خارجی میآید شرکت شما را خریداری میکند ویک پول کلان به دست میآورید. این روش راهاندازی شرکت استارتآپ متاسفانه به یک فرهنگ تبدیل شده است برای اینکه ما مدیریتی درستی در این بخش نداشتهایم. اجازه دادیم افرادی وارد این فضا شوند و تجارتی به نام «شرکت نوپازدن و فروختن» راه بیندازند. برای راضی کردن یکسری جوان هم به داستان موفقیت شرکت یوتیوب، اینستاگرام، فیسبوک و... اشاره میکنند ولی به این موضوعات اشاره نمیکنند که فیسبوک، اینستاگرام، واتساپ از روی علاقه کارشان را شروع کردند، نه با این هدف که یک شرکت راه بیندازند و بعد به گروه دیگر بفروشند.
برگزاری دورههای استارتآپی را چندان به نفع فضای کارآفرینی حوزه آیتی کشور نمیدانید؟
این جریانی که راه افتاده و مدام کنفرانس و جشنواره استارتآپ میگذارند و یکی میکروفن دستشان میگیرند خوب است، اما اینکه همهجا دارند تبلیغ میکنند مانند اینستاگرام که طی چند ساله چند صد میلیون دلار درآمد داشته سم مهلک است. درآمریکا هیچکس با چنین سیاستی جلو نمیرود. یک جوان آمریکایی به این فکر میکند که اگر من ایده داشته باشم و صبح تا شب هم نخوابم قطعا میتوانم یک کسب و کار موفق راه بیندازم. یا فردی مانند استیوجابز که حالا همه زندگینامهاش را همه میدانند با کلی سختی و بیپولی دست و پنجه نرم کرد تاالان اپل به این مرحله رسیده است. اما تنها چیزی که جوان ایرانی از این مدلهای موفق یاد گرفته این است که من هم دانشگاه و ادامه تحصیلم را رها کنم تا مانندجابز و بیلگیتس شوم. بیل گیتس یا جابز اگر دانشگاهشان را رها کردند تمام انرژی و عشقشان را روی ایدهشان گذاشتند ولی اگر این جوان ایرانی دانشگاهش را رها کند به هیچجا نخواهد رسید. به شرطی این جریان به نفع این صنعت است که درست مدیریت شود وگرنه بسیار خطرناک است و به یک معضل در کنار معضلات دیگر تبدیل میشود.
فعالیت مراکز رشد یا شهرکهای فناوری را در این میان چگونه میبینید؟
صحبت از مراکز رشد میشود اما من بهعنوان یکی از فعالان بخش IT کشور تا به حال شرکتی را ندیدهام که از این مراکز خارج شده باشد. مثالهایی داریم از گروههایی که 15 سال در این مرکز ماندهاند اما با هیچ رشدی همراه نشدهاند، قطعا در این بین یک مشکلی هست. چرا کسی این مشکل را پیدا نمیکند؟ مشکل مایکی دوتا نیست. آرزوی من این است که اگر یک روز غول چراغ جادو وجود داشت تنها یک خواسته من را برآورده میکرد و آن اجرای همه سندهای حوزه فناوری اطلاعات بود که اجرا نشده و روی هم انباشته شده است.
چقدر امید دارید که ما در ایران بتوانیم یک شبه سیلیکونولی مانند آنچه در کشورهای دیگر هم شکل گرفته ایجاد کنیم؟
اشکال، همین جمله است. اصلا سیلیکونولی را کسی درست نکرده، این منطقه زاده شده است. وقتی شما میآیید یک کاری را از روی کار دیگری کپی کنید، همه چیز را خراب میکنید. در نهایت دولت وارد و شرایط بدتر و پیچیدهتر میشود.
لینک این گفتگو در سایت روزنامه دنیای اقتصاد:
http://www.donya-e-eqtesad.com/news/863960/