شما جزو مدیرعاملهایی بودید که هم تجربه دوران دولتی شرکت مخابرات ایران و هم تجربه دوران خصوصی آن را داشتید. گروهی بر این گمان هستند که ماندن شما از زمان دولتی و مهاجرتتان به مدیریت زمان خصوصی به این دلیل بوده است که با مدیران بالادستیتان مماشات میکردید و صراحتا منتقدان شما معتقدند دلیل اینکه شما در دوران خصوصی ماندید و در دور جدید نماندید، این بود که آن دوره مدیریت گذار، سهامدار غالب نیاز به مدیریتی داشت که خواب نرم مخابرات را کمتر آشفته کند. چقدر با این نظر موافق هستید؟
اتفاقا برعکس روسای من معتقد بودند من اهل مماشات نیستم. منتها یک چیزی را همیشه به من میگفتند. میگفتند صریح به هیچ چیزی نه نمیگویی اما به آنچه هدفت است، بدون اینکه صراحتا نه بگویی، میرسی. در مواردی هم که مغایر با قوانین و مقررات بود، خیلی محکم نه میگفتم. البته یک ادعا هم دارم. در مجموعهای که حداقل تا به حال بودهایم، کسی را نداشتم که به اندازه بنده با قوانین و مقررات مرتبط با کاری که میکردم، آشنا باشد. من به خواندن قوانین عادت دارم. الان بودجه سال 91 را چند تا مدیر از اول تا آخر خواندهاند و نکات مهم آن را برای خودشان برجسته کردهاند؟ اما من بودجه سال 91 را که شاید هیچ ارتباطی با کارم به صورت کامل نداشته باشد، بعد از اینکه چاپ شد، خواندم و هایلایت کردم که چه چیزهایی دارد و چه چیزهایی ندارد. موضوع اهل مماشات بودن نیست بلکه زمان دولتی معمولا روسا از من دلخور بودند. بعد از واگذاری هم...
شما جزو مدیرانی هستید که از جنس سهامداران غالب نیستید. یعنی ماندنتان از زمان دولتی در زمان خصوصی جای سوال داشت، در واقع شما جزو کسانی بودید که همجنس و همتیپ آن کسانی که شرکت مخابرات ایران را خریده و تحویل گرفته بودند، نبودید. این جای سوال است که چطور میشود یک کسی که در مخابراتی رشد کرده و سالها در آن بخش به صورت دولتی کار کرده بوده، در دوران خصوصی هم بماند؟
در مراسم تودیع و معارفهام هم عرض کردم که من اصولا در آن تاریخ باید جابهجا میشدم. رسم و رسوم این است که در آن تاریخ باید فردی که در سیستم دولتی هست، جابهجا بشود. علت اصلی این است که معمولا خود مدیران در مجموعههای مختلف در واگذاری و خصوصیسازی پیشقدم نبودند. حتی در خارج از ایران هم همینطور است. میشود گفت من تنها مدیری بودم که به دنبال خصوصی شدن مخابرات بودم چون اعتقاد به این موضوع دارم.
هنوز هم که هنوز است وقتی از دیدگاه کلان کشوری به موضوع نگاه میکنم، باز هم خیلی انتقادات به روشهایی که در کشور اتفاق میافتد، دارم. آنچه در ابلاغیه مقام معظم رهبری هست و آنچه در سخنرانی معروفشان که در یک جمع محدودی فرمودند، در واگذاریها اتفاق نیفتاده است. هدف این است که سرمایهگذاری بشود.
سرمایهگذاری به تولید و کار تبدیل شود. هدف از خصوصیسازی این است، منتها شرایطی که الان پیش آمده، شرایط خاصی است. بنابراین من در آن مقطع باید جابهجا میشدم اما چه کسی دنبال خصوصی شدن مخابرات بود؟ شخص من دنبالش بودم و در آن مقطع اصلا میخواستم بازنشست بشوم و مرحوم دکتر غفاریان نگذاشت. گفت بگذار اینها بیایند و بعد.
اتفاقا در مورد همین موضوع هم بحثهایی وجود دارد. خیلیها معتقدند که موتور محرک خصوصیسازی آقای غفاریان بودند، برخلاف اینکه شما در جاهای مختلف معتقدید که من...
آقای غفاریان به شدت دنبال این بحث بودند و من هیچ جا نگفتم من بودم. مسوول عملیات و مسوول اجرا من بودم. آقای دکتر غفاریان گفته بودند ای کاش دستم میرسید و به مقام معظم رهبری میگفتم تکلیفی را که بر عهده ما گذاشته بودید، اجرا کردیم. آقای غفاریان به شدت به خصوصیسازی اعتقاد داشت. چون در آن مراسم هم ایشان فرمودند که تکلیف میکنم برای کسانی که در این جلسه هستند. منتها یک نفر باید سیبل میشد. آقای غفاریان با توجه به شرایط گذشتهای که داشت نمیتوانست سیبل شود.
چرا نمیتوانست سیبل شود؟
بالاخره یک سردار نظامی بودند و در گذشته شرایطی را برایش رقم زده بود و فردی هم نبود که زیاد در این جنجالهایی که ایجاد میشد، بتواند وارد شود و زیاد درگیر شود. من در مراسم تودیع و معارفهام هم گفتم که عمدا یک چیزهایی را از طریق مطبوعات پیش میبردم. به همین دلیل در تقسیمبندی که در وزارت ارتباطات کردند چنان که الان صورتجلسه شورای اصل 44 وزارت ارتباطات هست که همهکاره خصوصیسازی با بیرون فیضی باشد. خود آقای دکتر سلیمانی هم در این موضوع خیلی جدی آمد. آقای احمدینژاد و آقای سلیمانی به صورت جدی وارد این بحثها شدند اما علت اینکه من بعد از واگذاری در مخابرات ماندم باز دلیل دارد. دلیل اصلی آن این است که خودم اعتقاد داشتم...
اعتقاد به چه چیزی داشتید؟
به واگذاری و خصوصی شدن شرکت. دوم اینکه بحثی که بعد از آن اتفاق افتاد، شرایطی بود که در مخابرات ایجاد شده بود و من و آقای غفاریان با هم ایجاد کرده بودیم و پیش میبردیم. آقای دکتر غفاریان هم رئیس هیات مدیره باقی ماند. اگر مریض نشده بود الان هم جایگاه خوبی را در بحثهای مخابرات داشت و مخابرات واقعا از اینکه آقای غفاریان فوت شد، ضرر کرد.
اما من شنیده بودم که قبل از اینکه این اتفاقها بیفتد چند دفعه آقای غفاریان قصد داشتند از مخابرات خارج شوند.
نه، اصلا. اصلا تصمیم نداشت خارج بشود. تا آخرین لحظات هم صورتجلساتی که داریم در رابطه با تحول مخابرات حضور داشت. حتی وقتی جلسه هیات مدیره تشکیل شده بود و من نبودم، آقای غفاریان در جلسهای به هیات مدیره میگوید کسی که میتواند تغییر ساختار و تغییر در مخابرات را برنامهریزی کند، فلانی است. شما در این بحث وارد نشوید که کس دیگری را بیاورید که این اتفاق نیفتد. که همانجا در آن جلسه تصمیم گرفته بودند من مدیرعامل باشم. البته من خودم در آن جلسه نبودم.
واقعیت این است که انتظار هم نداشتم بمانم اما وقتی قرار شد بمانیم، کار خیلی سنگین و سختتر از گذشته شد. زمان دولتی مسوولیتهایی را داشتیم و وقتی بعد از خصوصی شدن این اتفاق افتاد، اولا هیچ کس باور نداشت این شرکت خصوصی شود اما وقتی خصوصیسازی اتفاق افتاد، آنهایی که مخالف بودند، هجمه سنگینی را برای مخابرات ایجاد کردند و خوشبختانه بحث مدیریت شد.
اتفاقا منتقدان هم معتقدند که این اتفاق انتخاب شما برای مدیرعاملی در دوره اول خصوصیسازی مخابرات به این دلیل بود که کسی را از جنس خودشان در بدنه مخابرات انتخاب کردند و توانستند در این دوران فضای سنگینی را که برای مخابرات وجود داشت مدیریت کنند. چون انتقادات جدی برای این نوع خصوصیسازی وجود داشت. قبول دارید که شما مدیر دوران اولیه بودید؟
نباید بگوییم به تنهایی من. کس دیگری هم میتوانست این کار را بکند. منتها تنها فرقی که من با دیگران داشتم این بود که به اطلاعات مدیریتی و بحثهای خصوصیسازی تسلط کامل داشتم.
یکی از بحثهایی که دوستان راجع به آن در جلسات به من انتقاد میکردند این بود که مثلا در یکی از جلسات یکی از آقایان به من گفت تو چرا به ما توهین میکنی؟ گفتم من اصلا عادت ندارم به کسی توهین کنم. گفت وقتی به یک جلسه دعوت میشوی حداقل یک پوشه دستت بگیر بیاور حتی اگر چند تا کاغذ باطله در آن باشد تا ما هم بگوییم یک چیزی میآوری. دست خالی میآیی و دست خالی هم میروی اما در جلسه مینشینی و به تمام مباحثی که مطرح میشود پاسخ میدهی. من تنها فرقی که با دیگران داشتم، نمیگویم مدیر قوی بودم اما اطلاعات کاملی را از مجموعه داشتم و مدیران دیگر هم میتوانستند این دوران را طی کنند.
اما کسی بودم که اطلاعات گذشته را کامل داشتم، مخابرات را کامل میشناسم چه از بحثهای روزی که سعی کردم خودم را بهروز نگه دارم و بحثهایی که در بحثهای مدیریتی اتفاق افتاد.
بنابراین میتوانست کس دیگری هم باشد ولی شرایطی بود که من از دید آقایون میتوانستم در آن شرایط بیشتر مفید باشم. شاید کس دیگری را هم میگذاشتند همین اتفاقها میافتاد، یعنی سیاست از طرف هیات مدیره تعیین میشد و مدیرعامل فقط نقش اجرایی داشت، بنابراین با وجود آقای دکتر غفاریان یا دوستان دیگری که در جمع بودند، زیاد فرقی نمیکرد.
پس این احتمال و تصور را داشتید که پس از اینکه این دوران تمام شود، در شرکت مخابرات ماندگار نخواهید بود؟
در وضعیت فعلی؟
بله.
نه از آن نظری که تصور کنم که نخواهند در جمع باشم. این شرایطی است که برای تغییر ایجاد شد. مدیر روزی که مدیر میشود از فردایش باید بداند که نیست. این یک واقعیت است. در مخابرات هم سابقه نداشته که کسی بیش از شش سال مدیر باشد.
قاعدتا هر کسی که متولد میشود، باید از فردای آن روز بداند که میمیرد. این حرف شما خیلی کلی است ولی آن چیزی را که من میگویم این است که شما شش سال مدیرعامل شرکت مخابرات ایران در دو بخش دولتی و خصوصی بودید. با توجه به ویژگیهایی که داشتید، قاعدتا اینطور که خودتان تعریف میکنید، میتواند این تصور را در خیلیها به وجود بیاورد که شما میتوانید همچنان راهبری شرکت مخابرات ایران را بر عهده داشته باشید اما واقعیت این است که گروهی معتقدند آقای فیضی فقط برای همین مقطع اول که مدیریت کرد، مناسب سهامدار غالب و خریداران بوده است.
نه، من این بخشش را نمیپذیرم چون سهامدار غالب یک چنین قصدی را نداشت. شاید هم اگر تغییرات اساسی که الان مد نظر است، نبود، میتوانستیم ادامه دهیم.
به خاطر همین هم میگویند که شما مدیر دوران گذار بودید. چون دیگر نمیتوانستید مشکلات مخابرات را برطرف کنید.
مساله گذار هنوز، تموم نشده، ما دوره گذار را طراحی کردیم...
ما یعنی چه کسانی؟
وقتی میگویم ما یعنی من و آقای پوررنجبر. من قبل از اینکه به شرکت توسعه اعتماد مبین بیایم، هفتهای سه روز با مشاوران اینجا بودم. الان سه مشاور خارجی در مخابرات ایران کار میکنند. یکی طراحی کرده، یکی هم آمده اجرا کند. واقعا هم در این موضوع همه مدیران را درگیر کار کردیم.
همه مدیران مخابراتی درگیر کار و در جریان هستند و تغییر ساختار را بر اساس آنچه پیشبینی شده باید پیش ببرند. من میخواهم این را بگویم که علت اینکه دوران مدیریت من طولانی شد، یک جمله بیشتر نیست. این شعاری است که همه جا آن را میگویم؛ مدیر یا باید خودش تغییر کند یا در سازمان تغییرات ایجاد کند. اگر به شش سال گذشته نگاه کنید همیشه مخابرات توام با تغییرات بوده است و یک دوره سهساله تغییرات دیگری دارد که بعد از آن از نظر ساختار سازمانی، سیاستگذاری و امثالهم به ثبات میرسد.
شما میگویید مدیر در سازمان تا زمانی میتواند بماند که بتواند تغییرات ایجاد کند. آیا قبول دارید که نبودنتان در شرکت مخابرات ایران به این دلیل بوده که شما دیگر نمیتوانستید آن تغییرات را در آن ساختار به وجود آورید؟
نه، دلیل آن این بود که تغییرات را برای اجرا آماده کردیم. با شرایط تعاملی ایجاد شده برای ادامه کار و با بحث تغییراتی که در هیات مدیره اتفاق افتاد، این جابهجایی یکی از عواملی بود که باید اتفاق میافتاد.
در زمانی که بحث تغییر مدیریت در ساختار مخابرات ایران به وجود آمد، بحثهای زیادی ایجاد شد، از جمله بحث دخالت افراد یا نیروهای بیرون از شرکت مخابرات ایران برای رسیدن به نظرات خودشان اما خیلیها در همان موقع اگرچه خیلی رسمی بیان نمیکردند اما معتقد بودند این بحثها چه درباره شرکت مخابرات ایران باشد چه باشد، آقای فیضی نمیماند. من فکر میکنم در بحثهای شما هم به نوعی این نظر وجود دارد. خودتان میگویید ما یکسری تغییرات ایجاد کردیم که این یکسری راهبریها را برای تغییر به وجود آورد که امکان اعمال تغییر توسط من وجود نداشت و تایید همین حرفی است که من میزنم.
میشود به نوعی این تفسیر را داشت.
ما میتوانیم این تصور را بکنیم که فردی که الان جای شما قرار گرفته، همان مدیرعاملی است که قرار است شرکت مخابرات را برخلاف آنچه که تاکنون بوده، هدایت کند.
منظورتان از برخلاف آنچه که بوده چیست؟
شرکتی بوده که یک ساختار به شدت دولتی داشته...
بله، آقای پوررنجبر در معارفه خودشان هم گفتند که شاید یکی از من بپرسد میخواهی چکار کنی، من این را میگویم که اگر زرنگ باشم در این دو سال همان ساختاری که با آقایان نشستیم و نوشتیم را اجرا میکنم. مدیر بعدی هر کسی میبود باید آن ساختار مصوب را اجرا میکرد.
معتقدید شما برای اعمال این تغییرات مناسب هستید یا آقای پوررنجبر؟
به نظر من هیچ دلیلی ندارد که عدم موفقیت در اجرا داشته باشیم. چون با مشاوری که گرفته شده، مشاور میآید و در مخابرات مستقر میشود. مشاوری که انتخاب شده و خوشبختانه خیلی هم تلاش کردیم مشاور خوبی انتخاب شود، مشاوری است که حداقل در 50 کشور تجربه این تغییرات را داشته و بلد است به چه صورتی تغییرات را انجام دهد.
پس با این اوصاف هر کسی مدیرعامل مخابرات میشد با توجه به آنچه مشاور پیشنهاد میدهد و باید اجرا شود، میتوانست آن را اجرا کند؟
چنانچه خود مجری هم به آن اعتقاد داشته باشد. بله حتما موفقیتآمیز می شود. آقای پوررنجبر خودشان هم به این موضوع اعتقاد دارند.
گروهی معتقدند شرکت مخابرات ایران با توجه به ساختاری که وجود دارد، در یک دوگانگی مدیریتی به سر میبرد و حداقل دو طیف مختلف در مدیریت کلان آن وجود دارد که همیشه این تضاد و تعارض بین این دو طیف بوده که سرنوشت و جابهجاییها و حرکتهایی را که شرکت مخابرات ایران میخواهد انجام بدهد، مشخص می کند. حتی در این مثال تفکیک بین شرکت همراه اول و شرکت مادر مخابرات ایران به لحاظ شیوههای مدیریتی را مثال میزنند یا شرکتهای مخابرات استانی. آیا شما قائل به این تفکیک نگاه مدیریتی که وجود دارد، هستید یا نه؟
نه، این بحث تفکیک نگاههای مدیریتی نیست. بحث سلیقههاست. بحثهای سلیقهای در زمان دکتر سلیمانی مطرح شد و دلایل خاص خودش را داشت. آنچه اکنون در هیات مدیریت مخابرات ایران تصویب شده، بحث FMC است. بحث همگرایی تلفن ثابت و همراه است یعنی در این دوران گذری که در نظر گرفته شده، همه چیز در یک مخابرات یکپارچه میشود. بر اساس آنچه طراحی شده، یک مخابرات واحد پیشبینی شده است. این بحث هم بحثی نیست که فقط در مورد مخابرات ایران اتفاق بیفتد، تمام اپراتورهای دنیا سرنوشتی را طی کردند که ما طی کردیم. شما میتوانید به سرنوشت فرانس تلهکام، دویچه تلهکام، بیتی در انگلیس، کیتی در کره یا اوراسکام در مصر مراجعه کنید.
اگر دقت کنید همه اینها هم این دوران گذر را داشتهاند. منتها فرقی که ما در ایران در مورد این موضوع داریم این است که این بحث در دوره طی شدن خصوصیسازی تا بعد از طراحی ساختار جدید، فاصله اجرایی را بیشتر کرد و باید در زمان پیشبینی شده مشاور، اجرا شود و تبدیل به یک مخابرات واحد بشود. این شعاری است که در مخابرات ایران تصویب شده و یکی از کسانی که خیلی محکم روی این موضوع پافشاری میکرد و اولین سوال هم ایشان از مشاور کرد، آقای مهندس یوسفپور بود؛ که چرا شما FMC را در دستور کارتان با تاخیر دیدید؟
شاید یک تفاوتی که وضعیت مخابرات و سیار در ایران دارند، این است که تقریبا به صورت کاملا مستقل مدیریت میشوند، شاید گرههایی که باعث اتصال آنها به همدیگر میشود، به لحاظ شیوه مدیریت کم باشد و حتی به صورت جداگانه در بورس فعالیت میکنند. یعنی فعالیتهای تفکیکشده اینها باعث نمیشود یکپارچهسازی آن نسبت به کشورهای دیگر سختتر شود؟
الان ارتباطات سیار زیر نظر مخابرات ایران در بورس عرضه شده است. مدیریت بورس آن با مخابرات ایران است. ارتباطات سیار ایران مجموعهای از مخابرات ایران است و مخابرات تصمیم گرفت 10 درصد از سهام سیار را بفروشد.
بله ولی به هر حال سیاستها تفکیکشده است.
نه، اصلا تفکیکشده نیست.
سیاستگذاریها، برنامهریزیها و انتخاب اعضای هیات مدیره همه با تصمیم هیات مدیره مخابرات ایران است. الان در شرکت ارتباطات سیار آقای مهردادی رئیس هیات مدیره است که در مخابرات ایران هم نائبرئیس است. آقای پوررنجبر هم که در شرکت ارتباطات سیار نایبرئیس هیات مدیره است، در مخابرات ایران مدیرعامل است. اینها نمیتوانند جدا از هم باشند.
اگر بخواهیم تجلی تفاوت نگاه بین آقای سیدهاشمی و مهردادی را برآورد کنیم، آیا شما قائل به تفاوت نگاه مدیریتی در این دو با توجه خاستگاههای بالادستیشان نیستید؟
نگاههای آقای سیدهاشمی و مهردادی اصلا با هم تفاوتی ندارد. خیلی با هم هماهنگ هستند. شاید ظاهرش یک چیز دیگر باشد اما کاملا با هم هماهنگ هستند.
در این تغییر ساختاری که قرار است اتفاق بیفتد آیا قرار است یک شرکت واحد تلفن ثابت مشابه آنچه از پیش مانند همراه اول داشتهایم، ایجاد شود یا قرار است اتفاقات دیگری هم رخ دهد؟
همهاش یک هدف دارد. استراتژی که تدوین شده و زمان آن همزمان با اجرا مشخص میشود، آخرش این است که مخابرات ایران...
مخابرات ایران میشود و دو شرکت بزرگ...
نه، نهایتا میشود مخابرات ایران. یعنی شما در آینده یک جمله از اپراتور اول به نام مخابرات ایران خواهید شنید.
یعنی اینکه تلفن همراه و تلفن ثابت نخواهیم داشت؟
نه اصلا، در آینده...
آینده یعنی چه زمانی؟
در زمان اجرا مشخص میشود. مشاور هنوز نتوانسته زمان قطعی بدهد اما اینکه بنشیند و ساختار سازمانی را جاری و ساری کند و فیدبکهای آن را بگیرد حداقل 18 ماه است و پیادهسازی به سمت FMC حداکثر سه سال منتها در این فاصله چه اتفاقاتی میخواهد بیفتد، در کدام شرایط زمانی کدام یک بر اساس شرایط اتفاق بیفتد، در مرحله اجرا مشخص میشود.
آیا امکان بازگشت شما در صورت تشکیل شرکت تلفن ثابت به ساختار جدید وجود دارد؟
سوال خیلی سختی است. چون زمان تعیین میکند.
برخی معتقدند ممکن است فیضی را پس از تغییرات به مخابرات برگردانند؟
اینها را همکاران مخابراتی هم زنگ میزنند و میگویند. یکی از دوستان هم میگفت یک زمانی گورباچف مخابرات شدی و الان هم نقش مدودف پوتین را بازی میکنی.
واقعیت این است که الان چیزی نمیشود گفت. هیچ سیاستگذاریای هم در این رابطه نشده ولی من ترجیحم این است که آدم از جایی که خارج میشود، دیگر برنگردد.
در حال حاضر در شرکت توسعه اعتماد مبین چه میکنید؟
شرکت توسعه اعتماد مبین یک شرکت سرمایهگذاری است. اولین سرمایهگذاری بزرگی هم که کرده شرکت مخابرات ایران است. در توسعه اعتماد مبین الان شش دانگ داریم میپاییم که از سرمایهمان در مخابرات ایران مواظبت کنیم و در جاهای دیگری هم که شروع به سرمایهگذاری کردهایم، بتوانیم خوب پیش ببریم.
یعنی مخابرات یکی از سرمایهگذاریهای توسعه اعتماد مبین است؟
بله، یکی از بخشهاست.
زمینه سرمایهگذاریهای بعدی باز هم تلهکام خواهد بود؟
همه آنها تلهکام است و به زودی هم اعلام خواهیم کرد که چکار میخواهیم بکنیم.
از فعل گذشته استفاده کردید یعنی قبلا غیر از مخابرات در جاهای دیگر هم سرمایهگذاری کردهاید؟
بله،
کجاست؟
اجازه بدهید نهایی شود بعد خدمتتان اعلام میکنیم.
شما در صحبتهایتان گفتید مراقبید که ببینید در شرکت مخابرات ایران چه اتفاقی میافتد. منتقدان معتقدند مخابرات ایران اگر همین فرآیندی را که تا الان ادامه داده، ادامه دهد، قاعدتا به وضعیت ناگواری دچار خواهد شد!
اگر مخابرات تغییر ساختار مصوب را اجرا نکند و سیاست و استراتژی و چشمانداز و ماموریتی را که برای آن تعریف شده اجرا نکند، مطمئنا موفق نخواهد بود. حتما باید این را اجرا کند. اجتنابناپذیر است. مراقبت ما هم از این منظر است که این باید اتفاق بیفتد و در جاهایی هم که امکان دارد برایشان مشکلاتی ایجاد شود، توسعه اعتماد مبین وارد عمل میشود همانطوری که در دو سال و نیم گذشته توسعه اعتماد مبین این کار را میکرد. کمیتههایی در توسعه اعتماد تشکیل شده بود برای تغییر ساختار خوب مدیریت تا درست اتفاق بیفتد.
آن چیزی که به عنوان چشمانداز ایدهآل برای مخابرات در نظر گرفتید غیر از تبدیل شدن مخابرات به FMC چه هست؟ آنچه برای مردم مشهود خواهد بود، چه خواهد بود؟
آنچه تصویب و نهایی شده، این است که اپراتور برتر منطقه باشیم، مشتریهایمان ما را به عنوان بهترین شرکت بشناسند. سهامدارانمان هم برای سرمایهگذاریشان راضی باشند.
این یکسری ایدهآلهایی است که برای رسیدن به آنها فاکتورهای زیادی موجود است و حتی در منطقه اپراتورهایی وجود دارند که خیلی جلوتر از ایران هستند.
برای این موضوع هست که ما به تغییر ساختار، آموزش افراد، جذب نیروهای متخصص و جابهجایی نیروها در بحث مخابرات نیاز داریم. بنابراین به این سادگی نیست که بگوییم خیلی سریع میشود اتفاق بیفتد. به این سادگی نیست. برای رسیدن به آن هدف ما مطمئن بودیم که به تنهایی نمیتوانیم حرکت کنیم و به همین دلیل از مشاورهایی که تجربه این کار را داشتند، استفاده کردیم. کلیات آن هم این است که باید با شرایطی که دارد 60 درصد بازار را حداقل حفظ کند. اگر این کار را نتواند بکند...
پس نگرانی جدی دارید که حفظ این 60 درصد ممکن است در آینده...
اگر تغییر ساختار انجام نشود. اگر نیروهای متخصصی که پیشبینی شده، جذب و آموزش داده نشود، نگرانی هست. با وضعیت فعلی نمیتوانیم جواب بدهیم.
پس تمرکز مخابرات بیشتر از اینکه از این به بعد دنبال کسب سهم بیشتر از بازار باشد، بیشتر دنبال حفظ بازار با خدمات بیشتر است.
الان به شرایط دقت کنید. در بحث موبایل، بازار رقابتی است. بازار رقابتی موبایل نشان داده باید مشتریان جدیدی را بگیرید تا مشتریانی که میریزد را جایگزین کنید. این یک بحث است. بحث بعدی در تلفن ثابت است. ظاهر موضوع نشان میدهد تلفن ثابت رقابتی نیست و همکاران ما هم نمیپذیرند اما من معتقدم تلفن ثابت هم در حال حاضر رقابتی شده و با اتفاقاتی که در بخش Voice over IP در حال رخ دادن است، به تدریج اینجا هم بازار خیلی سختی برای مخابرات خواهد بود که باید تغییر ساختار بدهد. در بحث دیتا نیز به شدت مخابرات عقب است چون مدتها مجاز نبود کار کند. الان هم هنوز نتوانسته آن جایگاه واقعی خود را پیدا کند منتها در این بحثها که مطرح میکنیم حیات مخابرات هم زمانی است که در بازار رقابتی سرپا بایستد. حتما باید این اتفاق بیفتد. اگر بازار رقابتی نباشد مخابرات هم به نتیجه نمیرسد.
همانطور که خودتان هم گفتید الان در بحث موبایل رقبایی دارید که آنها هم دنبال بازار هستند، ارزیابیتان از رقبایتان چیست؟ به عنوان سهامدار مخابرات آنها را چطور ارزیابی میکنید؟
رقبای مخابرات رقبایی قوی هستند. الان در مورد PAPها شاید خیلی سهل گرفته شود اما رقبای قویای برای مخابرات هستند.
اما به هرحال میدانید که مخابرات اگر یک قدم بردارد، آنها خیلی مجبور به عقبنشینی خواهند بود.
اصلا اینطور نیست. اکنون شرکتهای PAP به حدی رسیدهاند که هر موقع دلشان بخواهد میتوانند مخابرات را اذیت کنند. مخابرات نباید این اشتباه را بکند. باید در یک تعامل رقابتی کار کند. البته یکی از جرمهای من هم پیش همکارانم این است که میگویند فلانی خیلی دارد با PAPها تعامل میکند اما من اعتقادم این است. اصلا من چرا دنبال خصوصی شدن مخابرات بودم. چون معتقدم در بحث رقابت است که هم مشتری، هم اپراتور، هم سهامدار و حتی رقیب سود میبرد. رقابت در دنیا اصلا سازنده است. وضعیت خودرو را در کشور ببینید. اگر درها باز شده بود، وضعیت خودروهای ما بهتر شده بود. البته سیاست نظام این است و من کاری به این موضوع ندارم. ولی واقعا رقابت معنی دارد. رقابت سازنده است و در دنیا با رقابت سرپا ایستادهاند.
واقعیت این است که مخابرات زمانی دولتی بود، به واسطه دولتی بودنتان میبایستی امکاناتی را در اختیار بقیه هم میگذاشتید اما زمانی که شرکت مخابرات ایران واگذار شد، بحث انحصار به وجود آمد. الان هم که شما اینجا هستید، باز هم این نگاه وجود دارد که سهامداری که مخابرات را خریده از یک انحصار عظیمی برخوردار است مانند شبکه مسی که باید چارهای برای آن پیدا کنند. ظاهرا هم در رگولاتوری بحثهایی برای تدوین آییننامهای به منظور تسهیم امکانات شبکه سیم مسی وجود دارد.
هم در پروانه مخابرات آمده که مخابرات نباید در آنجا انحصار ایجاد کند و هم در قانون رقابت آمده و شورای رقابت در این بحثها وارد شده که مخابرات نمیتواند در آنجا انحصاری عمل کند. اگر انحصاری عمل کند، دستگاههای نظارتی وارد میشوند. گزارشی در شماره گذشته هفتهنامه از اینترنت پرسرعت در مشهد زده بودید که معنی آن این است که این کاری که آقایان در آنجا کردند، خیلی برای خودمان گران تمام میشود.
اما در مورد شبکه سیم مسی نفرات قبل از شما در کنسرسیوم توسعه اعتماد مبین معتقد بودند برای این شبکه مسی پول دادهاند و هزینه کردهاند و خریدهاند. لزومی ندارد در مورد امکاناتی که در اختیار داریم، مشارکت کنیم.
صراحتا در پروانه مخابرات آمده که نمیتوانیم این شبکه را به صورت انحصاری در اختیار داشته باشیم و تمام دارندگان پروانه میتوانند از این شبکه استفاده کنند. این مختص به ما هم نیست. همین فرانس تلهکام را مثال بزنم. زمانی که این اپراتور خصوصی شد 30 میلیون مشترک ثابت داشت. سال گذشته که وضعیت را بررسی کردیم به 18 میلیون مشترک رسیده بود و 12 میلیون مشترک را رقبا از آن گرفته بودند. آنها یک فرقی با دیگر کشورها دارند. آن است که یک فرمول گذاشتند و اپراتور هم به راحتی امکانات را در اختیار آنها قرار میدهد، آن هم اینکه در آن فرمول درصدی از درآمد آمده است.
آنجا شفاف است که از مشتری چقدر میگیرد و گفته بود 25 یا 30 درصد درآمد را باید به اپراتوری بدهی که برایت از سیم مسی نگهداری میکند. یعنی ارزش این کار را داشت. الان برای هزار تومان خب طبیعی است که مخابرات عکسالعمل نشان میدهد. این تعامل درست مشخص نشده است. یک واقعیت را باید بپذیریم که ما مخابراتیها به کاری که کردهایم تعصب داریم و به همین دلیل هم میگویند دوران گذر خیلی سخت است. خیلی سخت است برای آنها که یک نفر دیگر بیاید و روی این سرویس یک سرویس جدید بدهد.
اما آینده تکنولوژی میگوید که نباید به این اکتفا کرد.
من در گزارشی درباره اینکه از بارسلونا چه یاد گرفتید یک جمله نوشتم. پیغام بارسلونا این بود که کابل مسی و تلفن ثابت مرد. تولیدکنندگان تجهیزات انتهایی محصولاتی را به جای مودمهای موجودی DSLAM ارائه کرده بودند که با سیمکارت نسل سوم تا 30 مگ و با LTE یک گیگابیت کار میکرد. نگهداری و هزینه آن هم کمتر است. پیشبینی و جمعبندی از بارسلونا این بود که در پنج سال آینده ترافیک روی دیتای موبایل 18 برابر میشود اما درآمد آن پنج برابر میشود یعنی ارزانتر خواهد شد چون هزینه نگهداری کابل مسی است و مشکل حفاری و... ندارد. نمیتوانیم روی کابل مسی بیشتر از 20 درصد پهنای باند بدهیم، در دنیا هم کشوری نداریم که بیشتر از یک درصد روی کابل مسی به مشترک سرویس بدهد.